قابل بحی، مشکوک سایر معانی: سوظن آفرین، نامعین، نامعلوم، (از نظر اخلاقی) مورد سوظن، غیرقابل اعتماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گله دار، چوپان، دام دار سایر معانی: صاحب مزرعه بزرگ، مالک رنچ، گاوچران، کابوی، مالدار، ranchero جنوب امر
تکاور، جنگل بان، ولگرد خانه بدوش، هنگ سوار، تفنگ دار سواره سایر معانی: بیابانگرد، گردشگر، گردان، سرگردان، (امریکا) پاسدار سواره، پلیس سواره، (امریکا- معمولا r بزرگ) تکاور، کماندو، سرجنگلبان، ...
سهم، جیره، توشه، خارج قسمت، مقدار جیره روزانه، جیره بندی کردن، جیره دادن سایر معانی: سهمیه، (عامیانه) کوپن، جیره بندی، کیله، راستاد، (جمع) خوراک، آذوقه، (به ویژه سرباز) جیره، روزیانه، کوپن د ...
حصول، بهبودی، ترمیم، جبران، بهبود، وصول، بهوش امدن، تحصیل چیزی، استرداد، باز یافت، بخودایی سایر معانی: بازیابی، بازستانی، اعاده، سالم شدن، شفا، (پس از پرواز فضایی) بازیابی کلاهک یا کابین، با ...
اصلاح کردن، برطرف کردن، جبران کردن، تصحیح کردن، یکسو کردن سایر معانی: درست کردن، راست داشت کردن، سهی کردن، ویراستن، سامان دادن، (شیمی) دو تقطیری کردن، دوباره تقطیر کردن، (برق) یکسو کردن، (بر ...
اصلاح، تهذیب، اصلاحات سایر معانی: بازسازی، بازساختگی، تحول
تصحیح شده، مهذب، تعمیرشده، ارشاد شده سایر معانی: اصلاح شده، بهسازی شده، سامان یافته
نوسازی، توانبخشی، نوتوانی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار سایر معانی: نوتوانی، نوسازی، توانبخشی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار [زمین شناسی] توانبخشی قلبی [حقوق] اعاده حیثیت، اعاده اعت ...
راز دار، موثق، معتبر، قابل اعتماد، موتمن، قابل اطمینان، معتمد، قابل اتکا، مورد اطمینان سایر معانی: اتکاپذیر، قابل اعتبار، اوستام پذیر، استوان پذیر، استام پذیر (رجوع شود به: rely) [حسابداری] ...
اصلاح، تعمیر، نوسازی، باز نوساخت سایر معانی: باز نوساخت، تعمیر، اصلاح، نوسازی [حسابداری] نوسازی
تملک ثانوی سایر معانی: تملک ثانوی