reformed
معنی
تصحیح شده، مهذب، تعمیرشده، ارشاد شده
سایر معانی: اصلاح شده، بهسازی شده، سامان یافته
سایر معانی: اصلاح شده، بهسازی شده، سامان یافته
دیکشنری
اصلاح شده
صفت
refined, reformed, cultured, politeمهذب
corrected, reformedتصحیح شده
remade, repaired, reformed, restoredتعمیرشده
reformedارشاد شده
ترجمه آنلاین
اصلاح شده است
مترادف
altered ، amended ، corrected ، improved ، reconstituted ، reconstructed ، rectified ، reestablished ، regenerated ، renewed ، reorganized ، reset ، revised ، revolutionized ، reworked ، transformed