غذای پالیده [تغذیه] غذای فراوریشدهای که در طی فراوری، بخشی از مواد مغذی خود را از دست میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
روغنزیتون پالیده [علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون حاصل از پالایش روغن زیتون بکر بهنحویکه ساختار تریگلیسریدی آن تغییر نکرده باشد ...
پالایششدۀ قلیایی [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادهای که اسیدهای چرب آزاد آن به کمک سدیمهیدروکسید جدا شده است
تصفیه نشده، خام، ناهنجار، نامهذب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناهنجار، درشت، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، زبر سایر معانی: درشت دانه، نتراشیده و نخراشیده، غیر دقیق، لچر، پست، نامرغوب، بی نزاکت [عمران و معماری] درشت [نساجی] خشن - سفت - ضخیم [ریاضیات] درشت، ض ...
با وقار، خاصگی، مودب، شایسته دربار سایر معانی: (در خور شاهان و دربارشان) آراسته و با وقار، والا منش، با ادب و فرهیخته، درباری، شاهانه، چاپلوسانه، سالوس گرانه، تملق آمیز، بطرز چاپلوسانه ...
درشت، کودن، زمخت سایر معانی: احمق، بی شعور، نابخرد، نفهم، دیرفهم، پخمه، بدسلیقه، غیرحساس، پوست کلفت، خشن، خام
توسعه دادن، بسط دادن، پرورش دادن توسعه دادن، ایجاد کردن
تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه سایر معانی: ناراد، نارادانه
تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده سایر معانی: آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده
زیبا، برازنده، لطیف، ظریف، شیک و مد، موزون، با سلیقه، مطابق مد روز سایر معانی: (طرح و نقشه و سبک و لباس و غیره) قشنگ، گیرا، خوش طرح، (آدم) دلپذیر، آراسته، پیراسته، با نمک، دلپسند، ملیح، (اند ...
علوی، رقیق، نازک، آسمانی، سماوی، روحانی، اثیری، اتری سایر معانی: (ساخته شده از یا وابسته به فضا و اثیر) اثیری، فضایی، فرازمانی، فرآسمانی، فرا زمینی، ناخاکی، عرشی، ملکوتی، لطف