دراز کردن، بتاخیر انداختن، طولانی کردن، طول دادن، امتداد دادن، امتداد یافتن، بطول انجامیدن، ممتد کردن سایر معانی: (زمان یا درازا) طولانی کردن، به درازا کشاندن، لفت دادن، تمدید کردن، درازاندن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تطویل [موسیقی] ایجاد مواد هارمونیک و کنترپوآنی در یک قطعه از راه شاخوبرگ دادنِ خطی ساختار بنیادی آن
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنایع غذایی] افزایش طول عمر نگهداری
[ریاضیات] ادامه ی تحلیلی
ادامۀ تحلیلی [ریاضی] در آنالیز مختلط، توسیع دامنۀ تحلیلی بودن یک تابع تحلیلی
سخت، دیرینه، شدید، مزمن، گرانرو سایر معانی: (پزشکی) مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم، وابسته به خوی و عادت، عادی، کهنه کار، سابقه دار، وخیم، جدی، بیمار مزمن، کسی که دچار مرض دیرپای است، (انگل ...
دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار سایر معانی: تداوم، پیوستاری، هم تنیدگی، ناگسستگی، همارگی، پیوستگی منطقی، همخوانی، (سینما و تلویزیون) فیلمنامه ی نهایی (در مقایسه با فیلمنامه ی ابتدایی که ...
متوالی، پیوسته، ماندگار، مداوم سایر معانی: بلاانقطاع، بی وقفه، بی مکث، هم پیوسته، هم تنیده، پایسته، پیگیر، همواره، پیاپی، مستمر، متداوم، (ریاضی) متصل، (دستور زبان) استمراری [حسابداری] مداوم ...
عمل کشیدن سایر معانی: کامپیوتر : روشى که باعث مى شود تصویر گرافیکى نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند [کامپیوتر] روشی که باعث می شود تصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند [نساجی ...
کشیدن، کشیده حرف زدن، اهسته و کشیده ادا کردن سایر معانی: با لحن کشدار حرف زدن، واژه ها را به طور ممتد ادا کردن، سخن آهسته و کشیده، دراز کردن حرف های صدادار، لحن کش دار
طول، استمرار، بقاء، مدت، طی سایر معانی: درازی (زمان)، (زبان شناسی) دیرش، تداوم، درنگ، سختی [عمران و معماری] مدت - دیرش [برق و الکترونیک] استمرار، طول مدت [فوتبال] مدت زمان-وقت [مهندسی گاز] م ...
کشیدن، دراز کردن، طولانی کردن، دراز شدن سایر معانی: دراز کردن یا شدن، (پیراهن و شلوار و غیره) بلند کردن، بر زمان افزودن، تطویل [ریاضیات] دراز کردن