معنی

کشیدن، کشیده حرف زدن، اهسته و کشیده ادا کردن
سایر معانی: با لحن کشدار حرف زدن، واژه ها را به طور ممتد ادا کردن، سخن آهسته و کشیده، دراز کردن حرف های صدادار، لحن کش دار

دیکشنری

کشیدن
فعل
drag, draw, pull, stretch, drain, drawlکشیدن
drawlکشیده حرف زدن
drawlاهسته و کشیده ادا کردن

ترجمه آنلاین

قرعه کشی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.