مازاد پایدار برداشتنی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] مـازاد قابلِبرداشتی که همهساله از منابع طبیعی بدون کاهش موجودی آن به دست میآید ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اوج، قله، راس، منتها درجه، باوج رسیدن سایر معانی: (ادبیات و معانی بیان) یک سلسله استعاره یا اندیشه و غیره که به ترتیب تصاعدی ردیف شده باشند (مثلا از کم اهمیت تر به پر اهمیت تر)، آخرین و مهمت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انبوهی، تراکم، ازدحام، گرفتگی، جمع شدن خون یا اخلاط سایر معانی: طب جمع شدن خون یا اخلاط [عمران و معماری] ازدحام - تراکم - تراکم ترافیک [برق و الکترونیک] ازدحام و تراکم [بهداشت] احتقان [ریاضی ...
زیادی، زائد، یدکی، بسیار، اضافی، بزرگ، خیلی سایر معانی: بیشین، بیشتر، اضافه، افزودین، دیگر، افزونه، (جمع) اضافات، مخلفات، افزونه ها، افزوده، (پیش از صفت می آید) بسیار، (فیلم سینمایی و غیره) ...
تمدید، سناتور، ادامه دادن، به تصرف ملک ادامه دادن، برای اینده نگاه داشتن سایر معانی: (عامیانه) باقی مانده، شخص یا چیزی که پس از انقضای مدت خدمت و غیره باز هم می ماند، 1- تصمیم و رسیدگی را به ...
غیر ضروری، غیر واجب، غیر اصلی، بی ذات سایر معانی: غیر اساسی، غیر حیاتی، ناکیاده، بی چیستی [ریاضیات] غیر اساسی، غیر ضروری
فاحش، مفرط، بی اندازه، غیر معتدل سایر معانی: افراط آمیز، زیاده، بیش از حد، پی فراخ، نامرتب، نامنظم، تنظیم نشده، مغشوش، نابسامان
میگسار، مشروبخوار، الکلی، ابدار، پر پشت، با شکوه، شاداب، پر اب، مست کردن سایر معانی: سبز و خرم، گشن، انبوه، سرسبز و پر پشت، دارای تزئینات بیش از حد، پر آذین، پر شاخ و برگ، لطیف و آبدار، رسید ...
عظیم، فرخ، عالی، مجلل سایر معانی: شوکت مند، شکوهمند، پرشکوه، فرهمند، پرفرهی، (در برخی عنوان ها) بلندپایه، شریف، والاگهر، (عامیانه) بسیار خوب، محشر، متعال، رفیع، ارجمند، مهند، باشکوه ...
باتلاقی، خزه گرفته، خزه مانند سایر معانی: پر خزه، پوشیده از خزه، سیاه اب
بی حس کردن، فلج کردن، از کار انداختن سایر معانی: پراکافتن، پراکافت کردن، خواباندن
اراستن، باد کردن، جوشیدن، صاف کردن، سینه جلو دادن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن سایر معانی: (معمولا با: up - سر خود و غیره را) بلند کردن، (گوش های خود را) تیز کردن، (معمولا با: up یا out) شیک ک ...