بخشیدن، امرزیدن، عفو کردن، تبرئه کردن سایر معانی: بخشیدن (گناه و تقصیر و غیره)، (از تقصیر کسی) درگذشتن، گذشت کردن، وخشودن، آمرزیدن، گنه بخشی کردن، اغماض کردن، ندیده گرفتن، (در اظهار ادب) ببخ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درفش، اماده ارائه دادن، نزدیک، اینده سایر معانی: در دست تهیه، زیر چاپ، آماده ی ارائه، زودآیند، قریب الوقوع، آماده (ی مصرف)، در دسترس، موجود، بی شیله پیله، رک و راست، صدیق، صمیمی و راستگو، در ...
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر، لنگ شدن، فرو نشستن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن سایر معانی: سکندری خوردن، زمین خوردن، ل ...
حق رای، حق مخصوص، ازاد کردن، حق رای دادن سایر معانی: (اجازه یا امتیازی که از سوی دولت و غیره به شخص یا شرکتی داده می شود) امتیاز، فرداد، برترانه، (اجازه یا امتیازی که برخی شرکت ها به افراد م ...
سخن بی معنی وبیهوده، جفنگ، اهسته حرکت کردن، پنهان شدن، فریفتن، سرهم بندی کردن سایر معانی: تقلب کردن، دستکاری کردن، از خود در آوردن، طفره رفتن، (عمدا) پاسخ مبهم دادن، این دست و آن دست کردن، س ...
خشمگین، خشمناک، متعصب، عصبانی، اتشی سایر معانی: برآشفته، شدید و پر خشونت، سهمگین، بی امان، رمبشگر، ویرانگر، دیوانه وار، سرسام آور، پرجوش و خروش، جوشان و خروشان، متلاطم
پایگاهداده مکانی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] پایگاهدادهای که برای نگهداری و بازخوانی دادههای فضامکانی و دسترسی به این دادهها بهینهسازی شده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
جنین، ریشه، اصل، میکرب سایر معانی: جرم، میکروب، موجودات ذره بینی (مثل باکتری ها)، یاخته، زیواچه، تخم، جوانه، جوهر، گیاهک، منشا، مبدا، سرآغاز، سلول، منشاء [بهداشت] زایژه - جرم ...
سخن تند و ناشمرده، ور زدن، دست و پا شکسته حرف زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن سایر معانی: به سرعت و به طور نامفهوم صحبت کردن، زرزرکردن، جیغ و ویغ کردن
دارای نور زننده، پرتابش، پر زرق و برق، پر جلال، دارای نور و تزیینات زیاده از حد، جلف، (نگاه) حاکی از خشم، (تداعی منفی) پرواضح، اظهر من الشمس، چشمگیر، خیره، شوخ، زیاددرخشان، خیره کننده، خودنم ...
مادر خوانده روحانی، نام گذار بچه، مادر تعمیدی سایر معانی: مادر خوانده ی روحانی (رجوع شود به: godchild)
نیا، پدر بزرگ، پیر مرد سایر معانی: بابابزرگ، (مذکر) نیا، جد، پدر بزرگ قانون ـ فقه : جد