forthcoming
معنی
درفش، اماده ارائه دادن، نزدیک، اینده
سایر معانی: در دست تهیه، زیر چاپ، آماده ی ارائه، زودآیند، قریب الوقوع، آماده (ی مصرف)، در دسترس، موجود، بی شیله پیله، رک و راست، صدیق، صمیمی و راستگو، درشرف
سایر معانی: در دست تهیه، زیر چاپ، آماده ی ارائه، زودآیند، قریب الوقوع، آماده (ی مصرف)، در دسترس، موجود، بی شیله پیله، رک و راست، صدیق، صمیمی و راستگو، درشرف
دیکشنری
آینده
اسم
awl, banner, forthcoming, bradawl, gimlet, oriflammeدرفش
صفت
near, close, nearby, relative, neighbor, forthcomingنزدیک
next, forthcoming, oncoming, incoming, toward, to-beاینده
forthcomingاماده ارائه دادن
ترجمه آنلاین
آینده
مترادف
accessible ، anticipated ، approaching ، at hand ، available ، awaited ، coming ، destined ، fated ، future ، impending ، in evidence ، in preparation ، in prospect ، in store ، in the cards ، in the wind ، inescapable ، inevitable ، nearing ، obtainable ، on tap ، oncoming ، open ، pending ، predestined ، prospective ، ready ، resulting ، upcoming