grandfather
/ˈɡrændˌfɑːðər/

معنی

نیا، پدر بزرگ، پیر مرد
سایر معانی: بابابزرگ، (مذکر) نیا، جد، پدر بزرگ قانون ـ فقه : جد

دیکشنری

بابا بزرگ
اسم
grandfather, grandpa, grandsire, progenitor, grandsirپدر بزرگ
granddad, grandpapa, ancestor, ancestor, forefather, grandfatherنیا
old man, grandfather, grandsir, grandsire, oldsterپیر مرد

ترجمه آنلاین

پدربزرگ

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.