مستغرق اندیشه - غوطه ور در فکر مستغرق اندیشه، غوطه ور در فکر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیج کردن، غرق افکار شاعرانه کردن، بفکر انداختن، ژولیده کردن سایر معانی: سردرگم کردن
مهیج، باهیجان سایر معانی: هیجان آور، خیره کننده، تعجب آور، ترس آور
تابش یا روشنی خیره کننده، خیره کردن سایر معانی: (با نور یا درخشش یا زرق و برق) خیره کردن یا شدن، شکوه، جلال، زرق و برق، درخشش، جلوه گری، مات و مبهوت کردن، سرگشته کردن، شگفت زده کردن، غرق در ...
فرا گرفتن، قورت دادن، غرق کردن در، توی چیزی فرو بردن سایر معانی: احاطه کردن، گرفتار شدن، درگیر شدن، گیرانداختن، غوطه ورساختن، خروشان کردن
مجذوب کردن، شیفتن، افسون کردن، سحر کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن سایر معانی: (با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات و مبهوت کردن، خیره کردن، سرجای خود میخکوب کردن، (کاملا) جلب کردن، (در اصل) سحر ک ...
پرچم در اهتزاز، پرچم افراشته، توفیق کامل، موفقیت قطعی
غیر قابل سرایت، نگفتنی، غیر قابل ابلاغ، غیرقابل پخش، بدون رابطه، بی حرف سایر معانی: اظهارنکردنی، غیرقابل ابلاه
هجوم کردن در، ول نکردن، فراوان بودن در سایر معانی: (به تعداد زیاد هجوم آوردن و یا به طور زیان آور ساکن شدن در جایی) هجوم آوردن، (به ویژه در مورد حشرات یا چیزهای ناخوشایند و انگل) فرا گرفتن، ...
سخت، قوی، غیر قابل مقاومت سایر معانی: مقاومت ناپذیر، پدافند نکردنی، وسوسه انگیز، خواستنی
پریشان کردن، فرو نشاندن، کوفتن، ظلم کردن بر، ستم کردن، ذلیل کردن، ستم کردن بر، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن سایر معانی: (فکر یا اعصاب یا روحیه) رنج دادن، رنجه داشتن، آزار دادن، گرانبار کردن ...
مقاومت ناپذیر، سخت از پا درآورنده