fascinate
معنی
مجذوب کردن، شیفتن، افسون کردن، سحر کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن
سایر معانی: (با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات و مبهوت کردن، خیره کردن، سرجای خود میخکوب کردن، (کاملا) جلب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن
سایر معانی: (با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات و مبهوت کردن، خیره کردن، سرجای خود میخکوب کردن، (کاملا) جلب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن
دیکشنری
مجذوب کردن
فعل
fascinate, witch, attract, spellbindمجذوب کردن
fascinateشیدا کردن
fascinateدلربایی کردن
be allured, be magnetized, be mashed, be captivated, enamor, fascinateشیفتن
bewitch, charm, enchant, fascinate, voodoo, witchافسون کردن
conjure, enchant, fascinate, spellbind, witch, practise magicسحر کردن
ترجمه آنلاین
مجذوب کردن
مترادف
absorb ، allure ، animate ، arouse ، attach ، attract ، beguile ، bewitch ، charm ، compel ، delight ، draw ، enamor ، enchant ، engage ، engross ، enrapture ، enslave ، ensnare ، enthrall ، entice ، entrance ، excite ، fire ، gladden ، hypnotize ، infatuate ، interest ، intoxicate ، intrigue ، invite ، kindle ، lure ، mesmerize ، overpower ، overwhelm ، pique ، please ، provoke ، ravish ، rivet ، seduce ، spellbind ، stimulate ، stir ، subdue ، tantalize ، tempt ، thrill ، titillate ، transfix ، transport ، win