dazzle
معنی
تابش یا روشنی خیره کننده، خیره کردن
سایر معانی: (با نور یا درخشش یا زرق و برق) خیره کردن یا شدن، شکوه، جلال، زرق و برق، درخشش، جلوه گری، مات و مبهوت کردن، سرگشته کردن، شگفت زده کردن، غرق در تحسین کردن، خیره کنندگی، مبهوت سازی، شگفت آفرینی
سایر معانی: (با نور یا درخشش یا زرق و برق) خیره کردن یا شدن، شکوه، جلال، زرق و برق، درخشش، جلوه گری، مات و مبهوت کردن، سرگشته کردن، شگفت زده کردن، غرق در تحسین کردن، خیره کنندگی، مبهوت سازی، شگفت آفرینی
دیکشنری
خیره شدن
اسم
dazzleتابش یا روشنی خیره کننده
فعل
amaze, astonish, blind, daze, dazzle, puzzleخیره کردن
ترجمه آنلاین
خیره شدن
مترادف
astonish ، awe ، bedazzle ، blind ، blur ، bowl over ، daze ، excite ، fascinate ، glitz ، hypnotize ، impress ، overawe ، overpower ، overwhelm ، razzle dazzle ، strike dumb ، stupefy ، surprise