incommunicable
/ˌɪnkəˈmjuːnɪkəbəl/

معنی

غیر قابل سرایت، نگفتنی، غیر قابل ابلاغ، غیرقابل پخش، بدون رابطه، بی حرف
سایر معانی: اظهارنکردنی، غیرقابل ابلاه

دیکشنری

غیر قابل انکار
صفت
incommunicableغیر قابل سرایت
unmentionable, incommunicable, ineffable, irrefrangible, unutterableنگفتنی
incommunicableغیر قابل ابلاغ
incommunicableغیرقابل پخش
incommunicableبدون رابطه
wordless, incommunicable, silentبی حرف

ترجمه آنلاین

غیر قابل انتقال

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.