معنی

پریشان کردن، فرو نشاندن، کوفتن، ظلم کردن بر، ستم کردن، ذلیل کردن، ستم کردن بر، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن
سایر معانی: (فکر یا اعصاب یا روحیه) رنج دادن، رنجه داشتن، آزار دادن، گرانبار کردن، نگران کردن، دلواپس کردن، سرکوب کردن، منکوب کردن، ستمگری کردن، ظلم روا داشتن، (مهجور) خرد و خمیر کردن، پایمال کردن، مطیع و منقاد کردن

دیکشنری

سرکوب کنید
فعل
oppress, tyrannize, violateستم کردن
oppress, macerateظلم کردن بر
oppress, smiteذلیل کردن
oppressستم کردن بر
contuse, oppressکوفتن
oppress, trespassتعدی کردن
oppressدر مضیقه قرار دادن
confound, ail, afflict, agitate, discompose, oppressپریشان کردن
quench, quell, suppress, tranquilize, curb, oppressفرو نشاندن

ترجمه آنلاین

ظلم کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.