بد اخلاق، فاسد، بدون احساس مسئولیت اخلاقی، هرزه، فاسد الاخلاق، بد سیرت، زشت رفتار، نا پارسا سایر معانی: بدجنس، بدسرشت، اهریمنی، رذل، بی عفت، منافی عفت، غیراخلاقی، خلاف اخلاق، نافرخوی، بدمنش، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نا پاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی سایر معانی: بی امانتی (واروی: probity)
نکره، نا معین، سیال، بی حد، معلق، بی اندازه، بیکران، غیر صریح، غیر قطعی، غیرقابل اندازهگیری سایر معانی: نامشخص، مبهم، نامعلوم، (دستور زبان) ناشناخته، نامحدود، بی حد و حصر، بی شمار، غیرمطمئن، ...
عاری از حس مسئولیت، نامعتبر، وظیفه نشناس، غیر مسئول سایر معانی: لاابالی گرانه، وظیفه نشناسانه، کسی که مسئولیت سرش نمی شود، سهل انگار
وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل سایر معانی: وابسته به علوم انسانی، گشاده دست، سخاوتمند، دست و دل باز، دهشگر، فراوان، (تفسیر یا ترجمه) ...
نرم، تاشو، خم شو، خمیده، مطیع، خمیده کردن، خم کردن، تا کردن، تمرین نرمش کردن سایر معانی: قابل انعطاف، خم پذیر، خمش پذیر، خم شدنی، دارای بدن نرمش دار، پرنرمش، نرمش کردن، (معمولا با: up) تمرین ...
لنگ، لنگی، نرم، قابل انحناء، شل، اهسته رو، لنگیدن، خمیدن، شلیدن سایر معانی: لنگان لنگان رفتن، (کشتی و اسب و اتومبیل عیب دار و غیره) لک لک کنان رفتن، افتان و خیزان رفتن، لنگش، شل (به ویژه در ...
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی سایر معانی: lissome نرم
لم، زبان بیرون، لم دادن، لمیدن، بیرون افتادن، اویختن سایر معانی: (با تنبلی یا آسودگی) لمیدن، واکشیدن، والمیدن، پژمرده و آویخته شدن (به ویژه گیاه)، پلاسیدن، ور چلسگیدن، خمیده و پژمرده شدن یا ...
غوغا، خانه متحرک، قابل تحرک، قابل حرکت، متحرک، سیار سایر معانی: جنبا، چمان (آنچه که خود حرکت می کند یا می توان آن را حرکت داد)، روان (مانند جیوه)، سیال، دگرگونی پذیر، متغیر، زود گرد، (وابسته ...
متحرک سایر معانی: دارای تاریخ متغیر (moveable هم می نویسند)، قابل حمل، غیر ثابت، ترابرپذیر، (حقوق) منقول، انتقال پذیر، مال منقول [عمران و معماری] قابل حمل و نقل [برق و الکترونیک] قابل حرکت [ ...
لا ابالی، مسامحه کار، اهمال کار، بی علاقه، بی حال، سهل انگار سایر معانی: نامشتاق، ناخواستار، بی تفاوت، بی اعتنا، خونسرد