معنی

وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل
سایر معانی: وابسته به علوم انسانی، گشاده دست، سخاوتمند، دست و دل باز، دهشگر، فراوان، (تفسیر یا ترجمه) آسان گیرانه، آزاد، غیر متعصبانه، آزاده، آزادمنش (دارای گذشت و تحمل نسبت به کسانی که دارای عقاید و باورهای دیگری هستند)، وارسته، خالی از تعصب، راد، (l بزرگ) حزب لیبرال انگلیس، حزب لیبرال کانادا، وابسته به حزب لیبرال، (در اصل) در خور آزادگان، سزاوار آزاد مردان، آزاد ساز، رهایی بخش، آزاد اندیش، ناسنت گرای، نظام جمهوری و مردمی (در برابر نظام های شاهی یا اشرافی و غیره)، (هوادار اصلاحات و پیشرفت و آزادی های فردی) آزادیخواه، پیشروی گرای، مترقی، لیبرال

دیکشنری

لیبرال
صفت
high, great, numerous, wide, vast, liberalزیاد
generous, charitable, liberal, bounteous, bountiful, big-heartedسخی
remarkable, yummy, notable, lively, liberal, uncoجالب توجه
noble, tolerant, catholic, liberal, free-heartedازاده
liberal, large-heartedنظر بلند
highbrow, liberal, tolerantدارای سعه نظر
liberalازادی خواه
abundant, luxuriant, plentiful, plenteous, liberal, opulentوافر
temperate, moderate, modest, mild, medium, liberalمعتدل
intellectual, highbrow, egghead, illuminate, liberal, broad-mindedروشن فکر

ترجمه آنلاین

لیبرال

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.