معنی
لم، زبان بیرون، لم دادن، لمیدن، بیرون افتادن، اویختن
سایر معانی: (با تنبلی یا آسودگی) لمیدن، واکشیدن، والمیدن، پژمرده و آویخته شدن (به ویژه گیاه)، پلاسیدن، ور چلسگیدن، خمیده و پژمرده شدن یا کردن، خمود شدن یا کردن، (زبان) بیرون آمدن، برون آویختن، تکیه
سایر معانی: (با تنبلی یا آسودگی) لمیدن، واکشیدن، والمیدن، پژمرده و آویخته شدن (به ویژه گیاه)، پلاسیدن، ور چلسگیدن، خمیده و پژمرده شدن یا کردن، خمود شدن یا کردن، (زبان) بیرون آمدن، برون آویختن، تکیه
دیکشنری
لعنتی
اسم
trick, lollلم
lollزبان بیرون
فعل
loll, loungeلم دادن
loll, lounge, reclineلمیدن
hang out, hang, dangle, append, loll, slouchاویختن
lollبیرون افتادن
ترجمه آنلاین
لول
مترادف
bum ، dangle ، dawdle ، droop ، drop ، flap ، flop ، goof off ، hang ، hang loose ، idle ، laze ، lean ، loaf ، loiter ، lounge ، recline ، relax ، rest ، sag ، slouch ، slump ، sprawl