همرو، موافق، متوافق، هم زمان، متقارن، در یک وقت واقع شونده سایر معانی: هم رخداد، مصادف (از نظر زمان)، مقارن، همرس، همگرا، همسوی، (هندسه) متقارب، متقاطع، یکدل و یک زبان، هماهنگ، همساز، همگام، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشروط، شرطی، مشروطه، نا معلوم سایر معانی: مشروط (در مقابل بی قید و شرط: absolute یا unconditional)، مقید، دارای قید و شرط، (منطق) پیش گزاره ای (وابسته به قضیه ای که منوط به قضیه ی دیگر باشد) ...
تصادفی، مشروط، محتمل، محتمل الوقوع سایر معانی: گمان سزا، ممکن، رویداد پذیر، شانسی، اتفاقی، بختی، (با: on یا upon) وابسته (به)، مشروط (به)، منوط به، (فلسفه) غیرجبری، آزاد، مختار، گروه، گروه گ ...
تصادفی، اتفاقی، برحسب تصادف سایر معانی: برحسب اتفاق، الله بختی، قاراشمیش، شانس، بخت، اقبال، به طور اتفاقی، بی حساب و کتاب، به طور الله بختی، چکی، اتفاقا
فرد، ادم عجیب، فرد، غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک سایر معانی: تا، تاق، لنگه، ناقص (به ویژه یک سری کتاب یا مجله که چند جلد آن کم است)، نا جور، فرد (در برابر: زوج)، تاق (در برابر: ...
رویهم افتاده، دارای اشتراک سایر معانی: رویهم افتاده، دارای اشتراک [سینما] تداخل کننده - روی هم افتادن مداوم صداها - مسأله روی هم قرار گرفتن تصاویر اجسام [عمران و معماری] لبه رو لبه افتادن - ...
وابسته به دو کمانک، پرانتزی، کمانکی، (قرار داده شده) میان دو کمانک، دارای کمانک
بی مزه، بدیهی، مبتذل، بیهوده، ناچیز، نا قابل، چیزهای بی اهمیت، جزیی سایر معانی: کم اهمیت، جزئی، پیش پا افتاده، خرده ریز، کم مایه [مهندسی گاز] بلااثر، بی ارزش [ریاضیات] بدیهی، بیمایه، واضح، م ...
حافظهای که بدون کوشش آگاهانه یا قصد به یاد آوردن کسب میشود [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
بخشی از توالیهای دِنای نارمزگذار که در سطح ژنگان پراکنده است و در جریان تقسیم یاختهای، همتاسازی خود را بر یاخته تحمیل میکند و ژننمود مشخصی ندارد|||متـ . دِنای بی&zwnj ...