معنی

تصادفی، اتفاقی، برحسب تصادف
سایر معانی: برحسب اتفاق، الله بختی، قاراشمیش، شانس، بخت، اقبال، به طور اتفاقی، بی حساب و کتاب، به طور الله بختی، چکی، اتفاقا

دیکشنری

بی وقفه
قید
haphazard, happy-go-lucky, hit-or-missبرحسب تصادف
صفت
accidental, chance, casual, fortuitous, stochastic, haphazardاتفاقی
random, accidental, chance, casual, fortuitous, haphazardتصادفی

ترجمه آنلاین

اتفاقی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.