احضار کردن، بیرون کشیدن، بر گرداندن، فرا خواندن سایر معانی: (با خواندن دعا و غیره روح یا شیاطین و غیره را) فراخواندن، (واکنش یا خاطره یا تصویر ذهنی و غیره را) ایجاد کردن، بازآوردن، انگیزاندن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واضح کردن، تفسیر کردن، به تفصیل شرح دادن سایر معانی: (با جزئیات کامل) شرح دادن، (مو به مو) بیان کردن، لفت و لعاب دادن، تعبیر کردن، سفرنگیدن، (با: on) اظهار کردن، اظهاریه دادن
افشاندن، تراوش کردن، بیرون آمدن سایر معانی: (از سوراخ یا بریدگی به بیرون تراویدن مثل عرق بدن) تراویدن، ترشح کردن، اشپیختن، تراواندن، (بو) متصاعد کردن، (بو) دادن، فرایاز کردن، ساطع کردن، از خ ...
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو سایر معانی: فرآوری، ابداع، هست سازی، هستش، مردم دوران بخصوصی، زادگان، ایجاد، زه و زاد، نسل اندر نسل، پشت اندر پشت [علوم دامی] نسل . F1 Generation = ا ...
بیرون دادن سایر معانی: درز کردن
خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف سایر معانی: رعنا، باوقار، زیبنده، مهربان و جذاب، متین، پر ناز و نعمت، پر رفاه، پر سلیقه، ...
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن سایر معانی: فزودن، گوالیدن، وخشاندن، وخشیدن، رویاندن، به عمل ...
بنابر این، از این رو، از این جهت، پس از این، یعنی سایر معانی: از این جا، از حالا به بعد، از اکنون، - دیگر، از این جهان، بدین دلیل، لذا، در نتیجه، بعد از آن، از آن پس، (قدیمی) از این سرچشمه، ...
اخرت، از این پس، از این ببعد، سپس سایر معانی: پس از مرگ، (در) جهان باقی، (در) آخرت، از این به بعد، من بعد، در آینده، (در کتاب یا مقاله و غیره) ذیلا، در صفحات یا بخش های آینده
پسندیده، عالیجناب، سربلند، خوش طینت، محترم، شریف، شرافتمندانه، بزرگوار، شایان تعریف، ابرومند، لایق احترام سایر معانی: شرافتمند، آبرومند، آبرودار، پرافتخار، (عنوان ویژه ی برخی مقام ها- h بزرگ ...
حتمی، قریب الوقوع سایر معانی: (خطر یا بدبیاری یا شکست و غیره) قریب الوقوع، زودآیند، در راه، نزدیک
اموزنده، حاوی اطلاعات مفید، پر معنی و عمیق سایر معانی: آموزنده، آگهساز، آگاهاننده، آگهگر (informatory هم می گویند)