معنی

احضار کردن، بیرون کشیدن، بر گرداندن، فرا خواندن
سایر معانی: (با خواندن دعا و غیره روح یا شیاطین و غیره را) فراخواندن، (واکنش یا خاطره یا تصویر ذهنی و غیره را) ایجاد کردن، بازآوردن، انگیزاندن، برانگیختن، متوسل شدن (به ویژه به نام کسی)، یادآور شدن
[سینما] به تصور درآوردن
[ریاضیات] احضار کردن

دیکشنری

تحریک کردن
فعل
evoke, extract, draw, elicit, solicit, aspirateبیرون کشیدن
evoke, regurgitate, refract, return, replicate, turnبر گرداندن
recall, call, summon, evoke, draft, musterفرا خواندن
call up, summon, evoke, adduce, call, inviteاحضار کردن

ترجمه آنلاین

برانگیختن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.