gracious
معنی
خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف
سایر معانی: رعنا، باوقار، زیبنده، مهربان و جذاب، متین، پر ناز و نعمت، پر رفاه، پر سلیقه، (حرف ندا به علامت تعجب) عجب !، نه بابا!، دل رحم، پر ترحم، دلسوز، ضعیف نواز، مهربان نسبت به زیردستان، (خداوند) رحیم، بزرگ منشانه، باگذشت، بزرگوارانه، از سر لطف، فی بخش
سایر معانی: رعنا، باوقار، زیبنده، مهربان و جذاب، متین، پر ناز و نعمت، پر رفاه، پر سلیقه، (حرف ندا به علامت تعجب) عجب !، نه بابا!، دل رحم، پر ترحم، دلسوز، ضعیف نواز، مهربان نسبت به زیردستان، (خداوند) رحیم، بزرگ منشانه، باگذشت، بزرگوارانه، از سر لطف، فی بخش
دیکشنری
مهربان
صفت
merciful, generous, gracious, bountiful, bounteous, placableبخشنده
kind, merciful, gentle, compassionate, friendly, graciousمهربان
gracious, clementرئوف
graciousخوشایند
pleasant, nice, mellow, agreeable, graceful, graciousدلپذیر
graciousتوفیق دهنده
gracious, usefulفیض بخش
graciousزیر دست نواز
gracious, propitious, well-wishingخیر خواه
graciousمطبوع دارای لطف
ترجمه آنلاین
بخشنده
مترادف
accommodating ، affable ، amiable ، amicable ، approachable ، beneficent ، benevolent ، benign ، benignant ، big hearted ، bland ، bonhomous ، charitable ، chivalrous ، civil ، compassionate ، complaisant ، congenial ، considerate ، cordial ، courteous ، courtly ، easy ، forthcoming ، friendly ، gallant ، genial ، good hearted ، good natured ، hospitable ، indulgent ، lenient ، loving ، merciful ، mild ، obliging ، pleasing ، polite ، sociable ، stately ، suave ، tender ، unctuous ، urbane ، well mannered