honorable
معنی
پسندیده، عالیجناب، سربلند، خوش طینت، محترم، شریف، شرافتمندانه، بزرگوار، شایان تعریف، ابرومند، لایق احترام
سایر معانی: شرافتمند، آبرومند، آبرودار، پرافتخار، (عنوان ویژه ی برخی مقام ها- h بزرگ) جناب، حضرت، امین، درستکار، دست و دل پاک، راستین، با صداقت، جوانمرد، سربلند کننده، سرفراز کننده، افتخار آمیز، فرهمند، همراه با احترام، تجلیل آمیز، نیکنام، بهنام، قابل احترام، ستوده
سایر معانی: شرافتمند، آبرومند، آبرودار، پرافتخار، (عنوان ویژه ی برخی مقام ها- h بزرگ) جناب، حضرت، امین، درستکار، دست و دل پاک، راستین، با صداقت، جوانمرد، سربلند کننده، سرفراز کننده، افتخار آمیز، فرهمند، همراه با احترام، تجلیل آمیز، نیکنام، بهنام، قابل احترام، ستوده
دیکشنری
محترمانه
صفت
respectable, honorable, venerable, reverend, worshipful, honourableمحترم
honorable, noble, patrician, honourableشریف
honorable, honourableشرافتمندانه
honorable, honourableبزرگوار
honorable, dignified, eminent, high, respectable, honourableعالیجناب
glorious, honorable, famous, eminent, famed, honourableسربلند
good, desirable, acceptable, admirable, pleasant, honorableپسندیده
honorable, noble, high-hearted, high-minded, high-souled, honourableخوش طینت
honorable, honourableشایان تعریف
honorable, respectable, respectful, responsible, smug, honourableابرومند
honorable, honourableلایق احترام
ترجمه آنلاین
محترم
مترادف
acclaimed ، celebrated ، chivalrous ، conscientious ، dependable ، distinguished ، eminent ، esteemed ، ethical ، faithful ، forthright ، high principled ، honest ، honored ، illustrious ، just ، knightly ، law abiding ، noble ، notable ، of good repute ، on the up and up ، principled ، reliable ، respectable ، righteous ، sincere ، sterling ، straightforward ، trustworthy ، truthful ، unstained ، upright ، virtuous