پیاده کردن، سراسر بازدید کردن، پیاده کردن و دوباره سوار کردن سایر معانی: (دقیقا) بازبینی کردن، معاینه کردن، بررسی کردن، تعمیر کامل کردن، (موتور و غیره) پیاده کردن و اجزای معیوب را عوض یا تعم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطالعه سایر معانی: (به دقت) خواندن، نیک خوانی، مرور، خوانش
اطلاع قبلی، پیش چشی، پیش دید، پیش دید کردن، قبلا رویت کردن سایر معانی: (از پیش) دیدن، نشان دادن، پیشنهاد کردن، (نمایش برخی از صحنه های) برنامه ی آینده، پیشنما، پیش نمایی، (برنامه ی سینمایی و ...
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن سایر معانی: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجوی ...
قابل بحی، مشکوک سایر معانی: سوظن آفرین، نامعین، نامعلوم، (از نظر اخلاقی) مورد سوظن، غیرقابل اعتماد
the authenticity of a tradition قانون ـ فقه : جرح حدیث، استسفار
تحصیل، بررسی، مطالعه، اتاق مطالعه، غور وبررسی، موضوع تحصیلی، درس، مطالعه کردن، درس خواندن، اموختن، بررسی کردن، خواندن، فرا گرفتن، تحصیل کردن سایر معانی: پژوهش، تحقیق، آموزش، یادگیری، رشته ی ...
ازمایش سایر معانی: ازمایش [عمران و معماری] آزمایش - آزمون [برق و الکترونیک] آزمایش کردن [فوتبال] آزمایش کردن [نساجی] آزمایش کردن [ریاضیات] آزمون کردن [آمار] 1. آزمون 2. آزمون سازی ...
محک، معیار، سنگ محک سایر معانی: (هر وسیله ی تعیین اصالت یا ارزش) محک، سنگ محک (basanite هم می گویند)
ازمایش، ازمایش درجه استعداد سایر معانی: (عامیانه - برای شرکت در تیم ورزشی یا نمایش و غیره)مسابقه ی گزینش، ازمون برای گزیدن نامزد مسابقات یانمایش وغیره، 1- (از طریق به کار بردن) آزمودن، امتحا ...
بی مانند، بی نظیر، جدید، بی سابقه سایر معانی: تازه
قیمت یابی کردن، ارزشیابی کردن، تعیین قیمت نمودن، ارزش چیزی رامعین کردن، ارزیابی کردن [حقوق] تقویم کردن، ارزیابی کردن، ارزشیابی کردن