معنی

کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن
سایر معانی: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجویی، (اکتشاف جغرافیایی یا فضایی و غیره) فرا پژوهی، یاب جویی، سفینه ی یابشگر، فضانا و پژوهشی، (زخم و حفره و غیره را با میله و غیره) کاوش کردن، فروپژوهی کردن، معاینه کردن، (با دقت زیاد) بررسی کردن، وارسی کردن، کند و کاو کردن، یابشگری کردن، یاب جویی کردن، (برای معاینه ی زخم و غیره) میله، قاشقک، سوند، میل، سیخ، پروب، (با میله) معاینه، میله زنی، مته زنی، (هر چیزی که برای سنجش در چیز دیگر فرو می کنند مانند الکترود یا لوله ی پیتوت) ردیاب، درون سنج، نمونه بردار، نیشتر
[شیمی] ردیاب، کاونده، عنصر حساس در ابزار دقیق
[عمران و معماری] لوله نمونه گیری - پایه - ستون - کاوشگر - میله بازرسی - ستون زدن - گمانه زنی
[برق و الکترونیک] پروب 1. میله فلزی که به داخل موجبر یا کاواک تشدید وارد می شود ولی از آن مجزا شده است . این میله تزویج مدار خارجی زا برای تزریق انزژِ یا دریافت ان انجام می دهد . اگر پروب در داخل شیاری متحرک باشد می تواند نسبت موج ایستاده را اندازه گیری کند . آن را پروب موجبر نیز می نامند . 2. میله آزمایش بزرگی که دارای مدارها یا قطعاتی قرار گرفته در داخل دسته خود است. 3. وسیله بدون سرنشینی که به قسمتهای بالایی اتمسفر یا فضا، برای جمع آروی اطلاعات محیطی فرستاده می شود . - میله، کاوشگر، گمانه
[زمین شناسی] میل گمانه، کاوشگر، کاوه؛ گمانه - اسم: هر وسیله اندازه گیری که در محیطی که باید اندازه گیری شود، مستقر می شود؛ به عنوان مثال یک الکترود پتانسیل، یک گمانه چگالی در یک چاه اکتشافی یا ابزارهای اقیانوس شناختی مستقر در اعماق دریا.
[ریاضیات] کاوش، جستجو کردن، جستجو، کاوشگر، تجسس، کاوش کردن، بازرسی، میله، میل، اکتشاف، گمانه زنی، گمانه، میل بازرسی، گودی سنج، میل
[کوه نوردی] میل زدن
[نفت] گمانه
[پلیمر] کاونده،عنصر حساس در ابزار دقیق
[آب و خاک] ابزار اکتشاف، ابزار بازرسی

دیکشنری

پروب
اسم
probe, excavatorکاوشگر
search, probing, probe, excavation, research, digکاوش
research, investigation, inquiry, scholarship, probe, verificationتحقیق
investigation, attention, consideration, handling, examination, probeرسیدگی
rod, bar, shaft, beam, probe, stemمیله
probeمیله استحکام
search, quest, hunt, research, probe, rummageجستجو
probeاکتشاف جدید
probeسنبه جراحی
tombac, bronze, probeمسبار
فعل
explore, delve, dig, probe, prog, forageکاوش کردن
dive, hunt, probeتفحص کردن
probeغور وبررسی کردن

ترجمه آنلاین

کاوشگر

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.