testing
معنی
ازمایش
سایر معانی: ازمایش
[عمران و معماری] آزمایش - آزمون
[برق و الکترونیک] آزمایش کردن
[فوتبال] آزمایش کردن
[نساجی] آزمایش کردن
[ریاضیات] آزمون کردن
[آمار] 1. آزمون 2. آزمون سازی
سایر معانی: ازمایش
[عمران و معماری] آزمایش - آزمون
[برق و الکترونیک] آزمایش کردن
[فوتبال] آزمایش کردن
[نساجی] آزمایش کردن
[ریاضیات] آزمون کردن
[آمار] 1. آزمون 2. آزمون سازی
دیکشنری
آزمایش کردن
اسم
test, experiment, trial, testing, tryout, examinationازمایش
ترجمه آنلاین
تست کردن
مترادف
examination ، examining ، experimentation ، experimenting ، measurement ، measuring ، proof ، proving ، questioning ، test ، trial ، trying out ، verification