ازار کردن، ایجاد عقده روحی کردن سایر معانی: وسوسه مند کردن، وسواسی کردن، ذهن کسی را مشغول داشتن، هسبند کردن، وسواس مند کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمایل، شیفتگی، کار مقدم، اشغال قبلی سایر معانی: توجه فکری، فکر و ذکر، اشتغال فکری
گرفتار، شیفته، پریشان حواس، پرمشغله سایر معانی: کاملا در فکر چیزی، مجذوب، دلواپس، دربند چیزی، از پیش سرگرم، از قبل مشغول (کاری)، (نام هایی که در رده بندی موجودات به کار می روند) قبلا استعمال ...
تعصب، اشغال قبلی، تصرف قبلی، تمایل بیجهت سایر معانی: تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، تعصب
بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن سایر معانی: (به ویژه آزمایش های علمی) تکرار کردن، به نتیجه ی مشابه رسیدن، چندباره کردن، پدیسار کردن، (به ویژه برگ) همتایه، (بر روی خود) تا شده، (آما ...
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...
مبهوت کردن، سپوختن، میخکوب کردن سایر معانی: توختن، سوراخ کردن، درخستن، (مجازی) مبهوت کردن، هاژ کردن، انگشت به دهان کردن، سورا کردن، درجای خودخشک شدن