preoccupation
/priˌɑːkjəˈpeɪʃn̩/

معنی

تمایل، شیفتگی، کار مقدم، اشغال قبلی
سایر معانی: توجه فکری، فکر و ذکر، اشتغال فکری

دیکشنری

دغدغه
اسم
infatuation, preoccupation, captivationشیفتگی
tendency, sentiment, inclination, trend, would, preoccupationتمایل
preoccupationکار مقدم
preoccupation, prepossessionاشغال قبلی

ترجمه آنلاین

مشغله

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.