prepossession
معنی
تعصب، اشغال قبلی، تصرف قبلی، تمایل بیجهت
سایر معانی: تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، تعصب
سایر معانی: تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، تعصب
دیکشنری
پیش شرط
اسم
prejudice, bias, bigotry, fanaticism, zeal, prepossessionتعصب
prepossessionتصرف قبلی
preoccupation, prepossessionاشغال قبلی
prepossessionتمایل بیجهت
ترجمه آنلاین
پیش مالکیت
مترادف
captivation ، concentration ، engagement ، engrossment ، enthrallment ، fascination ، hang up ، holding ، immersion ، intentness ، involvement ، occupation ، preoccupation ، raptness