معنی

بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن
سایر معانی: (به ویژه آزمایش های علمی) تکرار کردن، به نتیجه ی مشابه رسیدن، چندباره کردن، پدیسار کردن، (به ویژه برگ) همتایه، (بر روی خود) تا شده، (آمار) آزمون چند باره، تکرار همسان، پدیسار آزمایی، (به ویژه برگ) تا شدن یا کردن (بر روی خود)، کپی کردن، روگرفت کردن
[زمین شناسی] تکرار کردن، برگرداندن، تازدن، جورساختن

دیکشنری

تکثیر
فعل
repeat, replicate, iterate, frequent, ingeminate, reduplicateتکرار کردن
replicateجور ساختن
evoke, regurgitate, refract, return, replicate, turnبر گرداندن
replicateتا زدن

ترجمه آنلاین

تکرار کنید

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.