obsess
معنی
ازار کردن، ایجاد عقده روحی کردن
سایر معانی: وسوسه مند کردن، وسواسی کردن، ذهن کسی را مشغول داشتن، هسبند کردن، وسواس مند کردن
سایر معانی: وسوسه مند کردن، وسواسی کردن، ذهن کسی را مشغول داشتن، هسبند کردن، وسواس مند کردن
دیکشنری
وسواس
فعل
obsessایجاد عقده روحی کردن
badger, obsess, persecuteازار کردن
ترجمه آنلاین
وسواس داشتن