reproduce
معنی
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن
سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر کردن، وستادن، هنگفتاندن، دوباره تولید کردن، باز فروردن، دوباره فرآوری کردن، (دوباره) در نظر مجسم کردن، (از راه حافظه یا تخیل) گذشته را تن مند یا زنده کردن، تکرار کردن
[ریاضیات] دوباره ایجاد کردن، تکثیر کردن
سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر کردن، وستادن، هنگفتاندن، دوباره تولید کردن، باز فروردن، دوباره فرآوری کردن، (دوباره) در نظر مجسم کردن، (از راه حافظه یا تخیل) گذشته را تن مند یا زنده کردن، تکرار کردن
[ریاضیات] دوباره ایجاد کردن، تکثیر کردن
دیکشنری
تکثیر
فعل
reproduce, make over, rehabilitate, repeatدوباره ساختن
multiply, reproduce, duplicate, increase, mimeograph, propagateتکثیر کردن
reproduceفرااوردن
reproduceدو بار تولید کردن
print, publish, reproduceچاپ کردن
reproduceباز عمل آوردن
ترجمه آنلاین
تکثیر کنند
مترادف
Xerox ، carbon ، clone ، copy ، do again ، dupe ، duplicate ، echo ، emulate ، engross ، follow ، imitate ، knock off ، manifold ، match ، mimeo ، mimeograph ، mirror ، parallel ، photocopy ، photograph ، photostat ، pirate ، portray ، print ، reawaken ، recount ، recreate ، redo ، reduplicate ، reenact ، reflect ، relive ، remake ، repeat ، replicate ، represent ، reprint ، restamp ، revive ، stereotype ، transcribe ، type