تشدید، نقض، تخلف سایر معانی: نق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدلی، مباحثهای، هم ستیزگرانه، جدال امیز، هم ستیز، هم ستیزگر سایر معانی: بحث آفرین، مشاجره انگیز، بحث انگیز، مورد بحث، جدل آمیز [حسابداری] بحث انگیز
رد کردن، هم ستیز کردن سایر معانی: (ضد چیزی) استدلال کردن، منکر شدن، مورد جر و بحث قرار دادن، مخالفت کردن [حقوق] انکار کردن، رد کردن، مخالفت کردن، مورد تردید قرار دادن
قطعی، مصمم سایر معانی: واضح، آشکار، بی تردید، پر اراده، راسخ، معین، مشخص [ریاضیات] مصمم، قطعی
تردید رای، استثنا قائل شدن، درنگ کردن، کمرویی کردن، تقاضای درنگ یا مکی کردن سایر معانی: دو دلی کردن، شک و شبهه داشتن، سرباز زدن، چون و چرا کردن، تردید، (حقوق) به صلاحیت دادگاه اعتراض کردن، ا ...
بد دانستن، تصویب نکردن، نپسندیدن سایر معانی: شرمنده کردن، خجل کردن، از روبردن، خیط کردن، شرمندگی، خجلت، خیطی، تایید نکردن، مورد پشتیبانی قرار ندادن، (از نفوذ خود علیه چیزی استفاده نکردن) لطف ...
بحی، مباحثه، مناظره، بررسی، گفتگو، مذاکره، بحی و جدل سایر معانی: بحث، تبادل افکار، کنکاش، شور، گفتمان، بحک [سینما] گفتگو - مسدودکننده صفحه ای - بحث [ریاضیات] بحث، مذاکره، بررسی ...
مخالفت، عدم توافق، اختلاف رای، عدم تشابه سایر معانی: اختلاف عقیده، دگراندیشی، خلاف اندیشی، عدم توافق (عقیدتی)
جدایی، انفصال، نفاق، جدا شدگی، عدم اتفاق سایر معانی: ناهم بستگی
عداوت، عداوت کردن سایر معانی: (دشمنی سخت و دراز مدت به ویژه میان دو خانواده یا طایفه) دشمنی دیرین، خصومت خانوادگی، عداوت ریشه دار، دشمنی کردن (به طور شدید و دراز مدت)، خصومت ورزیدن، زمینی که ...
زد و خورد، قیل و قال، بلوا سایر معانی: کتک کاری، جنگ و دعوا، کلنجار، مزاحمت
اعتراض کردن، رد کردن، تکذیب کردن، مورد اعتراض قرار دادن سایر معانی: مورد انتقاد و پرسش قرار دادن، (امانت و غیره را) موردتردید قرار دادن، (در اصل) مورد ضرب و جرح قرار دادن، اعترا کردن به، عی ...