معنی

قطعی، مصمم
سایر معانی: واضح، آشکار، بی تردید، پر اراده، راسخ، معین، مشخص
[ریاضیات] مصمم، قطعی

دیکشنری

تصمیم گرفت
صفت
determined, resolute, decided, resolved, intent, unflinchingمصمم
decisive, definite, definitive, certain, final, decidedقطعی

ترجمه آنلاین

تصمیم گرفت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.