معنی

زد و خورد، قیل و قال، بلوا
سایر معانی: کتک کاری، جنگ و دعوا، کلنجار، مزاحمت

دیکشنری

فرقه ها
اسم
skirmish, medley, fracas, fight, battle, warfareزد و خورد
fracas, row, jangle, noise, ructionقیل و قال
uproar, riot, fracas, uprisingبلوا

ترجمه آنلاین

شکستگی ها

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.