سرگذشت، تقدیر، سرنوشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت سایر معانی: قضا و قدر، قسمت، فرجام، عاقبت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرس ...
شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری سایر معانی: سنگدلی (رجوع شود به: hard) [شیمی] سختی [عمران و معماری] سختی [برق و الکترونیک] سختی 1. توانایی نفوذ پرتوهای ایکس. هر چه طول موج کوتاهتر باشد، پرتو ...
خود سری سایر معانی: بی باکی، دلیری، بی پروایی، تهور
اندازه، سنجش، اندازه گیری سایر معانی: ابعاد، طول و عرض و غیره، پیمایش [حسابداری] اندازه گیری [عمران و معماری] اندازه گیری - سنجش [برق و الکترونیک] اندازه گیری، سنجش - اندازه گیری تعیین انداز ...
علم اوزان ومقادیر، علم مقیاسات وپیمانهها سایر معانی: (علم سنجش وزن و درازا و ابعاد و غیره) سنجه شناسی، سنجش شناسی [ریاضیات] تخصص اندازه گیری، علم اندازه گیری، سنجه شناسی
عناد، سرکشی، سر سختی، لجاجت سایر معانی: خیره سری، یک دندگی، لجبازی، (به ویژه بیماری) دیر درمانی، مقاومت در مقابل درمان، مداومت، دیر پایی
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار سایر معانی: پیگیری، پافشاری، عزم راسخ، ایستادگی، سرسختی، پایمردی
انحراف، بدراهی، کژی، منحرف بودن سایر معانی: گمراهی، ضلالت، کژراهی، تباهی، لجبازی، خیره سری، نافرمانی، لجاجت
تقدیر، سرنوشت، فلسفه جبری، جبر و تفویض سایر معانی: (الهیات) فلسفه ی جبری، (فلسفه ی calvin: پیشگزینی انسان ها توسط خدا برای بهشتی یا دوزخی بودن) فلسفه ی پیش گزینی، جبر وتفوی
ثبات عزم، عزم ثابت، استواری، رسو
قضاوت، حکم، رای، گفته، فتوی، فتوا، جمله، محکوم کردن، رای دادن سایر معانی: (دادگاه و غیره) حکم، (دستور زبان) جمله، فراز، (حقوق) حکم صادر کردن، مجازات تعیین کردن، قرار محکومیت (یا زندان) صادر ...