discovery
معنی
سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرسی
[زمین شناسی] آشکار کردن، کشف کردن
[حقوق] افشاء، کشف، تأمین دلیل (اجبار خوانده به افشاء ادله و مدارک)