discovery
/ˌdɪˈskəvəri/

معنی

کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری
سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرسی
[زمین شناسی] آشکار کردن، کشف کردن
[حقوق] افشاء، کشف، تأمین دلیل (اجبار خوانده به افشاء ادله و مدارک)

دیکشنری

کشف
اسم
discovery, detection, finding, intuition, treasure trove, demodulationکشف
exploration, discovery, reconnaissance, detection, findingاکتشاف
finder, finding, discovery, find, detector, discovererیابنده
discoveryپی بری

ترجمه آنلاین

کشف

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.