بی پروا، راز دار، مطمئن، دلگرم سایر معانی: خاطر جمع، دارای اعتماد به نفس (self-confident هم می گویند)، بی باک، رجوع شود به: confidant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرمانگی ,محرمیت [کامپیوتر] قابلیت اعتماد [آمار] محرمانه بودن
confidentially, adj•به طور محرمانه، به طور خصوصی
مطمئنا"، بدون شبهه
محرمانگی اطلاعات بیمار [مدیریت سلامت] محدودیت دسترسی به دادههای شخصی بیمار با جلب نظر او یا با در نظر گرفتن منافع عمومی جامعه
واژههای مصوب فرهنگستان
اظهار کننده، ادعا کننده سایر معانی: جسور، پر مدعا، پر جرات، کسی که از حق خود دفاع می کند، سمج، حاضرجواب، بی محابا، مدعی
یار، محکوم، صمیمی، خوش مشرب سایر معانی: دوست مانند، گرم، گرم گیر
سری، مرتب، رده بندی شده سایر معانی: رده بندی شده، سری [عمران و معماری] دسته بندی شده - طبقه بندی شده [برق و الکترونیک] طبقه بندی شده حاوی اطلاعاتی که افشای آنها ممنوع است . ...
جسور، خود نما، از خود راضی، خیره چشم سایر معانی: (عامیانه) غره، کسی که بخود می نازد، مغرور، اهل منم منم
از خود راضی، عشرت طلب، تن اسا، خود خوشنود سایر معانی: (تداعی منفی) از خود راضی، خود رضامند، خود خشنود، خودپسند
متعصب، جزمی، کوته فکر سایر معانی: (وابسته به دگما) اندیش پایه ای، جزم اندیش، فریور، آیینی، فرازمانی، فردادی، (ادعا شده بدون اثبات) خشک اندیشانه، خشک اندیش، (نظری و غیرتجربی) قیاسی (dogmatica ...
موکد، تاکید شده، باقوت تلفظ شده سایر معانی: مصر، سمج، پا فشار، قاطع، محکم، قرص