assertive
معنی
اظهار کننده، ادعا کننده
سایر معانی: جسور، پر مدعا، پر جرات، کسی که از حق خود دفاع می کند، سمج، حاضرجواب، بی محابا، مدعی
سایر معانی: جسور، پر مدعا، پر جرات، کسی که از حق خود دفاع می کند، سمج، حاضرجواب، بی محابا، مدعی
دیکشنری
اظهار کننده
صفت
assertiveاظهار کننده
assertiveادعا کننده
ترجمه آنلاین
قاطعانه
مترادف
absolute ، assured ، certain ، confident ، decided ، decisive ، demanding ، dogmatic ، domineering ، emphatic ، firm ، forceful ، forward ، insistent ، militant ، overbearing ، positive ، pushy ، self assured ، self confident ، strong willed ، sure