کمککشت [علوم و فنّاوری غذا] کشتی که در هنگام تولید پنیر بـه آغــــــازگـرهــای اول و دوم اضافه میشود تا خاصیت ویژهای به پنیر ببخشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
افزایش، ضمیمه، الحاق، مشاع سازی سایر معانی: الحاق، افزایش، ضمیمه، مشاع سازی [ریاضیات] پیوست، الحاق، افزایش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صفت، وصفی، وابسته، تابع سایر معانی: (دستور زبان)، صفت (که اسم را وصف می کند مثل ((خوب)) در عبارت a good man)، فروزه، وابسته به صفت، عمل کننده مثل صفت، فرعی
تابع، حوزه، ایالت، درامد اتفاقی، متعلقات، وقف سایر معانی: تیولی که پادشاه برای پرداخت مخارج فرزندان خردسال خود اختصاص می داد، درآمد اضافی، فوق العاده و مدد معاش
ضمیمه، پیوست، دستگاه فرعی سایر معانی: الحاقیه، برافزود، برآویخت، جزو، آویزه [زمین شناسی] ضمیمه ،پیوست ،دستگاه فرعى، ضمایم متصل به بدن حشرات، مانند پاها و بالها. [ریاضیات] ضمیمه، اضافه ...
ضمیمه، ذیل، پیوست، زائده، دنباله، اویزه، زائده کوچک، قولون، زائده اپاندیس سایر معانی: (کتاب و نوشته) مطالب اضافی (معمولا در آخر)، فهرست، افزود نگاشت، پی نوشت، آویزه، پس فهرست، (کالبدشناسی) آ ...
کمک، دستیار، یاور، معین، بردست، معاون، نایب، ترقی دهنده، رهبریار، حاضر سایر معانی: معاون، دستیار، یاور، کمک، نایب [فوتبال] معاون [بهداشت] آسیستان [نساجی] ماده کمکی - ماده تعاونی ...
وابسته بودن، تعلق داشتن، مال کسی بودن سایر معانی: (با to) متعلق بودن به، مال کسی یا جایی بودن، عضو بودن، وابسته بودن به، رابطه داشتن با، جزو چیزی بودن [ریاضیات] متعلق بودن، تعلق داشتن ...
درست کردن، ساختن، سرودن، تصنیف کردن سایر معانی: ترکیب کردن، همنهشتن، همنهش کردن، هم نهشته کردن یا شدن، تشکیل دادن، تنظیم کردن، انشا کردن، گفتن، نگاشتن، (موسیقی) ساختن، سراییدن، تلفیق کردن، ا ...
ضربه، صدای چلپ، اویخته و شل، زبانه کفش، برگه یا قسمت اویخته، بال و پر زدن، پرزدن، دری وری گفتن سایر معانی: (هرچیز مسطح و شل و آویخته که پرده وار دهانه یا مدخل چیزی را می پوشاند) پرده، در، حر ...
وکیل، نایب، ستوان، ناوبان، رسدبان سایر معانی: دستیار، یاور، مباشر، معاون، نایب (کسی که در غیاب کسی دیگر وظایف او را انجام می دهد)، (ارتش) ستوان
طرح، تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی سایر معانی: تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی [ریاضیات] امتداد