معنی

ضمیمه، ذیل، پیوست، زائده، دنباله، اویزه، زائده کوچک، قولون، زائده اپاندیس
سایر معانی: (کتاب و نوشته) مطالب اضافی (معمولا در آخر)، فهرست، افزود نگاشت، پی نوشت، آویزه، پس فهرست، (کالبدشناسی) آپاندیس، ضمیمه ی اعور، برون رست، دم روده، دمیزه، طب زائده کوچک، زائده ء اپاندیس
[زمین شناسی] زایده - ضمیمه - قطعه یا قسمت اضافی، آپاندیس
[بهداشت] آویزه - آپاندیس - زائده بال - بال آویز
[حقوق] ضمیمه، پیوست
[ریاضیات] پیوست، ضمیمه، زائده

دیکشنری

ضمیمه
اسم
attachment, annex, appendix, supplement, addendum, additionضمیمه
annex, appendix, enclosure, annexation, appendageپیوست
excrescence, appendix, run-offزائده
following, appendix, addendumذیل
sequence, trail, tail, series, sequel, appendixدنباله
appendix, lug, pendantاویزه
appendixزائده کوچك
colon, appendix, large intestineقولون
appendixزائده اپاندیس

ترجمه آنلاین

آپاندیس

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.