معنی

درست کردن، ساختن، سرودن، تصنیف کردن
سایر معانی: ترکیب کردن، همنهشتن، همنهش کردن، هم نهشته کردن یا شدن، تشکیل دادن، تنظیم کردن، انشا کردن، گفتن، نگاشتن، (موسیقی) ساختن، سراییدن، تلفیق کردن، اصلاح و تعدیل کردن، (در مورد ارقام و غیره) آشتی دادن، حل و فصل کردن، (خود را) آرام کردن، جمع و جور کردن، (چاپ) حروف چینی کردن، (با کامپیوتر یا عکسبرداری و غیره) چاپ کردن
[ریاضیات] ترکیب کردن، همنهشتن

دیکشنری

ساختن
فعل
compose, singسرودن
build, make, create, construct, manufacture, composeساختن
fix, make, right, devise, trim, composeدرست کردن
compose, indite, makeتصنیف کردن

ترجمه آنلاین

سرودن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.