گوشتالو، مغزی، خمیری، کاغذی سایر معانی: خمیر مانند، نرم و آبدار، (میوه) پر گوشت، شاداب (pulpous هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان، ضربان، تپش، اهتزاز، ارتعاشات، جهندش سایر معانی: زنش [مهندسی گاز] نوسان، ارتعاشات [آب و خاک] ضربه-نوسان
قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت، مشت زدن بر، منگنه کردن، سوراخ کردن سایر معانی: (نام شخصیت مرد در نمایش punch and judy که کوژپشت و دارای بینی عقابی است) پانچ، (با منگنه) سو ...
دقت زیاد، نکته گیری
تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه سایر معانی: (بو یا مزه) تند، زبان گز، (سبک نگارش و سخن) تند و تیز، گزنده، بران، (در فکر) دردآور، تیز گونه، انگیزنده، انگیزگر، انگیزان، محرک، سوزن ...
قابل مجازات، سزاپذیر سایر معانی: قابل تنبیه، تنبیه پذیر، سزاوار گوشمالی، قابل کیفر [حقوق] قابل مجازات، قابل کیفر، مستوجب کیفر
توله سگ، جوانک خود نما ونادان سایر معانی: سگ توله، (گرگ و روباه و غیره) توله، بچه، (نهنگ و seal و غیره) بچه
نابینا، دارای چشم تار، نیم کور کردن سایر معانی: (در اصل) کور، نیم کور
خالصانه، محضا سایر معانی: به طور خالص، ناب، سره، بی آمیغانه، فقط، صرفا، به طور بی آلایش، معصومانه، کاملا، بکلی، منحصرا، بطور خالصیا یکدست یا بی گناه
برائت، تصفیه، تطهیر، روانپاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس بوسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش سایر معانی: پالش
وسیله تطهیر، تطهیری، بزرخ سایر معانی: (مجازی) محل تنبیه یا ندامت، جهنم، دوزخ، آزارگاه، (بیشتر با p بزرگ) برزخ، اعراف، عالم بزر، پالایشی، در برز قرار دادن [زمین شناسی] ژرف شکاف پرشیب - الف) و ...
خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی سایر معانی: نابی، آویژه ای، بیژه ای، بی غشی، بی آمیغی، سارایی، پاکیزگی، مطهری، تزکیه، معصومیت، (زبان و سبک نگارش و غیره) سرگی، اصالت، (صدا ...