معنی

خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی
سایر معانی: نابی، آویژه ای، بیژه ای، بی غشی، بی آمیغی، سارایی، پاکیزگی، مطهری، تزکیه، معصومیت، (زبان و سبک نگارش و غیره) سرگی، اصالت، (صدا) صافی، صفا
[برق و الکترونیک] خلوص 1. درجه خالص بودن رنگ اصلی و مخلوط نبودن آن با دو رنگ اصلی دیگر مورد استفاده در تلویزیون رنگی .2 . نسبت فاصله ها در نمودار کروماتیک CIE که یک رنگ ساده را با نور استاندارد مرجع مقایسه می کند.
[صنعت] خلوص، پاکی، صافی، نبود زوائد اضافی
[نساجی] خلوص - خلوص نور - نور خالص - خالصی - صافی
[ریاضیات] خالص بودن، خلوص، صافی، درجه ی خلوص

دیکشنری

خلوص
اسم
purity, sincerity, candor, candourخلوص
purity, innocence, quittance, immaculacy, quietusپاکی
purity, cleanlinessطهارت
chastity, purity, probity, virtue, continenceپاکدامنی
chastity, modesty, virtue, purity, immaculacy, pudencyعفت
pureness, purity, clarityتمیزی
filter, smoothness, strainer, colander, leach, purityصافی
candor, delectation, ingenuity, placidity, purity, serenityصفاء

ترجمه آنلاین

خلوص

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.