معنی

قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت، مشت زدن بر، منگنه کردن، سوراخ کردن
سایر معانی: (نام شخصیت مرد در نمایش punch and judy که کوژپشت و دارای بینی عقابی است) پانچ، (با منگنه) سوراخ کردن، (فلز را) مهر کردن، (وسیله ی نقش انداختن روی مس و غیره و یا سوراخ کردن) منگنه، پانچ، سوراخ کن، سوراخ (ایجاد شده توسط منگنه)، (با مشت) زدن، بوکس زدن، ضربه ی مشت، سقلمه، تاثیر شدید، نیرومندی، زور، (با میله یا چوب) هم ور کردن، فرو کردن، سک زدن، (با سکه زدن) چهارپایان را راندن، (از ریشه ی فارسی و سانسکریت: پنج نوشابه ی دارای آب میوه و مشروبات گازدار و گاهی شراب یا لیکور) پانچ، مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر، کوتاه، قطور، سورا  کردن، پهلوان کچل
[حسابداری] پانچ کردن، منگنه کردن
[سینما] عروسک نمایش عروسکی
[عمران و معماری] فروکردن - منگنه - دستگاه سوراخ کن - منگنه کردن
[کامپیوتر] پانچ، منگنه .
[مهندسی گاز] منگنه، سمبه، منگنه کردن
[صنعت] سنبه، منگنه، پانچ - سنبه زدن، قالب زدن، سوراخ کردن، پانچ کردن، منگنه کردن، مهر زدن
[نساجی] سوراخ کردن - پانچ
[ریاضیات] منگنه، سوراخ کردن، سوراخکن، منگنه کردن، سنبه

دیکشنری

پانچ
اسم
fist, handful, punch, clump, buffet, jabمشت
punch, vice, press, rollerمنگنه
seal, stamp, love, affection, signet, punchمهر
punch, slugضربت مشت
strength, intensity, food, emphasis, bread, punchقوت
stamp, ink pad, punchاستامپ
shorty, dumpling, runt, podge, butterball, punchخپله
multiplication, beat, stroke, coining, hit, punchضرب
فعل
puncture, delve, pierce, pierce, dig a hole, punchسوراخ کردن
perforate, punch, stampمنگنه کردن
punchمشت زدن بر

ترجمه آنلاین

مشت زدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.