purblind
معنی
نابینا، دارای چشم تار، نیم کور کردن
سایر معانی: (در اصل) کور، نیم کور
سایر معانی: (در اصل) کور، نیم کور
ترجمه آنلاین
نابینا
مترادف
careless ، dull ، heedless ، ignorant ، imperceptive ، inattentive ، inconsiderate ، indiscriminate ، injudicious ، insensitive ، myopic ، nearsighted ، neglectful ، oblivious ، thoughtless ، unaware ، uncomprehending ، unconscious ، undiscerning ، unmindful ، unobservant ، unperceiving ، unperceptive ، unreasoning ، unseeing