pulsation
معنی
نوسان، ضربان، تپش، اهتزاز، ارتعاشات، جهندش
سایر معانی: زنش
[مهندسی گاز] نوسان، ارتعاشات
[آب و خاک] ضربه-نوسان
سایر معانی: زنش
[مهندسی گاز] نوسان، ارتعاشات
[آب و خاک] ضربه-نوسان
دیکشنری
ضربان قلب
اسم
beat, pulse, flurry, pulsation, throb, palpitationتپش
pulse, beat, beating, throb, pulsation, pantضربان
oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsationنوسان
pulsationارتعاشات
pulsationجهندش
flutter, swing, sway, waft, vibration, pulsationاهتزاز
ترجمه آنلاین
ضربان