pulsation
/pʌlˈseɪʃn̩/

معنی

نوسان، ضربان، تپش، اهتزاز، ارتعاشات، جهندش
سایر معانی: زنش
[مهندسی گاز] نوسان، ارتعاشات
[آب و خاک] ضربه-نوسان

دیکشنری

ضربان قلب
اسم
beat, pulse, flurry, pulsation, throb, palpitationتپش
pulse, beat, beating, throb, pulsation, pantضربان
oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsationنوسان
pulsationارتعاشات
pulsationجهندش
flutter, swing, sway, waft, vibration, pulsationاهتزاز

ترجمه آنلاین

ضربان

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.