دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله، خوشهدار یا گوشدار شدن سایر معانی: (کالبدشناسی) گوش (پره ی گوش و بخش های درونی آن)، حس سامعه، (به ویژه در مورد موسیقی - داشتن گوش حساس که تفاوت های آهنگ و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتگی، گرفت، کسوف یا خسوف، تحت الشعاع قرار دادن سایر معانی: (افتخار و شهرت و غیره) افول، تیرگی، تیره کردن، سایه افکن شدن بر، سایه گیر کردن، (ماه یا خورشید) گرفتن، خسوف کردن، کسوف کردن، مه گ ...
خود بینی، خودپسندی، خود پرستی، قابلیت نانیت سایر معانی: (اشاره ی مکرر به خود در سخن یا نگارش) منم منم، خودپیشاوری، خودستایی، از خودگویی، غرور، ابرتنی، بادسری، منت، خودستانی
خود خواه سایر معانی: خودپسندانه، خودپرستانه، مبنی برخودپرستی یاخودبینی
[کامپیوتر] یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری می کند .
دزدیدن، اختلاس کردن، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، بالا کشیدن سایر معانی: به جیب زدن، (پول) بلند کردن [حقوق] اختلاس کردن، حیف و میل کردن
موکد، تاکید شده، باقوت تلفظ شده سایر معانی: مصر، سمج، پا فشار، قاطع، محکم، قرص
بار، گرفتاری، قید، مانع، گرو، اسباب زحمت، سربار سایر معانی: (هر چیز سنگین کننده یا مزاحم) بار، دردسر، مزاحم، وبال گردن، دست و پاگیر، رادع، مختل سازی، بازداری، دست و بال بندی، مزاحمت، مضیقه ( ...
ظهرنویسی کردن، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، در پشت سند نوشتن سایر معانی: (چک بانکی و غیره) پشت نویسی کردن، (پشت چک را) امضا کردن، (نامزد انتخابات و غیره را) تایید کردن، پشتیبانی (خو ...
ستایش، تایید، ظهر نویسی، امضا سایر معانی: (چک بانک و غیره) پشت نویسی، امضای پشت چک یا سند، (تایید نامزد انتخابات و غیره) اعلام پشتیبانی، (تعریف و تایید خدمات و کالا در آگهی تجارتی و غیره) شن ...
موهبت، اعطا، دارا سایر معانی: وقف، موقوفه، بخشش، دهش، عطیه، پیشیارش، شاد داد، اهداییه، (استعداد طبیعی و غیره) ودیعه، نعمت، داده، بهره مند سازی، دادن، ودیعه سپاری (استعداد و غیره)، پیوانش [حق ...
جلب کردن، اشغال کردن، درشت نوشتن، احتکار کردن سایر معانی: (توجه و غیره را کاملا به خود) معطوف کردن، جذب، به سوی خود کشیدن، به خود جلب کردن، گیرایی داشتن، (سابقا) با حروف درشت نوشتن (اسناد و ...