معنی

گرفتگی، گرفت، کسوف یا خسوف، تحت الشعاع قرار دادن
سایر معانی: (افتخار و شهرت و غیره) افول، تیرگی، تیره کردن، سایه افکن شدن بر، سایه گیر کردن، (ماه یا خورشید) گرفتن، خسوف کردن، کسوف کردن، مه گرفت کردن، خورگرفت کردن، (گرفتگی ماه یا خورشید) خسوف، مه گرفت (lunar eclipse هم می گویند)، خورگرفت (solar eclipse هم می گویند)، (هر نوع قطع نور یا سایه افکنی نجومی و غیره) گرفتگی، - گرفت
[زمین شناسی] گرفتگی (خسوف و کسوف) (سنجش از دور) تاریکی جزئی یا کلی خورشید وقتی ماه بین زمین و خورشید قرار بگیرد و تاریکی جزئی یا کلی ماه وقتی زمین بین ماه و خورشید قرار بگیرد.
[ریاضیات] گرفتگی، کسوف و خسوف

دیکشنری

گرفتگی
اسم
eclipse, obstruction, congestion, stasis, crick, melancholiaگرفتگی
eclipseگرفت
eclipseکسوف یا خسوف
فعل
eclipse, outshine, overshadowتحت الشعاع قرار دادن

ترجمه آنلاین

کسوف

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.