[حسابداری] کسور تکلیفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] کسور وجه الضمان (سپرده حسن انجام کار)
محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال سایر معانی: از دست دادگی، از دست رفتگی، فقدان، بی بهرگی، ناکامی، بی بهره سازی [حقوق] محرومیت (از حقوق مدنی)، سلب مالیت بدون پرداخت غرامت ...
نیا، جد اعلی، احتراز کردن، صرف نظر کردن، خود داری کردن، اجتناب کردن از، خودداری کردن از، امساک کردن، گذشت کردن، گذشتن از سایر معانی: اغماض کردن، دست کشیدن از، احتراز کردن از، چشم پوشی کردن، ...
پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن سایر معانی: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، ...
مانع شدن، منع کردن، ممنوع کردن، باز داشتن و نهی کردن، از بروز احساسات جلوگیری کردن سایر معانی: بازداری کردن، (از انجام کاری یا احساس چیزی) بازداشتن، (روحا) جلوگیری کردن، خویشتن داری کردن، پا ...
رد، امتناع، روگردانی، سر پیچی، استنکاف، اباء سایر معانی: خودداری، ابا، وازنش، قبول نکردن، رد کردن، ناپذیرش، رجوع شود به: option [عمران و معماری] واپس
جلو گیری، خود داری، نگهداری سایر معانی: خویشتنداری، کف نفس، هر وسیله ی بازداری: مانع، بند، قید، محدودیت، کرانبند، مهار، بازدار، لگام، افسار، محدودیت آزادی، بازداشت، بازداری، ممانعت، منع، مرز ...
نگهداری، نگاهداری، ابقاء، حافظه سایر معانی: ابقا، نگهداشت، (پزشکی) احتباس، بازدارش، (حافظه) یادسپاری، یادداری، ضبط [حسابداری] سپرده حسن انجام کار [عمران و معماری] نگهداشت [زمین شناسی] نگهدار ...
تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن سایر معانی: تراویدن، نهان داشتن، مخفی نگهداشتن، اختفا کردن، نهفتن
کم، نحیف، غیر کافی، کم دادن، مضایقه کردن سایر معانی: بخیل بودن، خسیس بازی درآوردن، خست کردن، فروگذار کردن، کم خرج کردن، (عامیانه)، رجوع شود به: scanty، با بی دقتی انجام دادن، بدانجام دادن، خ ...